عصر طلایی انیمیشن آمریکایی دوره ای در تاریخ انیمیشن است که با ظهور کارتونهای با کلام در سال ۱۹۲۸ آغاز شد، در اواسط دهه ۱۹۴۰ به اوج خود رسید و تا اوایل دهه ۱۹۶۰ که انیمیشنهای کوتاه سینمایی جای خود را به رسانه جدید انیمیشن های تلویزیونی داد، ادامه داشت. بسیاری از شخصیتهای به یادماندنی در این دوره پدید آمدند مثل Felix the Cat ، Mickey Mouse ، Donald Duck ، Goofy ، Bugs Bunny ، Daffy Duck ، Porky Pig ، Popeye ، Betty Boop ، Woody Woodpecker ، Tom and Jerry ، Droopy Dog و اقتباس بسیار محبوب از Superman . انیمیشن های بلند هم در این دوره پدید آمدند، برجسته ترین آنها اولین فیلمهای Walt Disney بودند: سفید برفی و هفت کوتوله، پینوکیو، فانتازيا، دامبو و بامبی.
سالهای ابتدایی دوره:
صنعت تصویر متحرک با ابداع فیلمهای باکلام متحول شد و در طول دو سال این نوآوری به انیمیشن بسط یافت. گرچه اولین فیلم کارتونی که از صدای منطبق با فیلم استفاده کرد فیلم My Old Kentucky Home ساخته Max Fleischer در سال ۱۹۲۶ بود، از فیلم Steamboat Willie والت دیزنی در سال ۱۹۲۸، سومین حضور سینمایی میکی ماوس، به خاطر موفقیت و محبوبیتش به عنوان اولین کارتون باکلام یاد می شود. این فیلم فروش خوبی داشت و دیزنی را بلندآوازه کرد.

تاثیر دیزنی:
مسلما بانفوذترین و موثرترین استودیو (هم از دید هنری هم از دید تجاری) در تاریخ انیمیشن، استودیوی والت دیزنی بوده است، که در ۱۹۲۸ با Micky Mouse و انیمیشن “Streamboat Willie” به صحنه آمد و این عرصه را تا امروز تحت تسلط خود درآورده است. در دیزنی است که تاثیرات مثبت و منفی سیستمهای استودیویی را روی پیشرفت انیمیشن به عنوان یک هنر می بینیم.
اگر همکاری تشکیلات بااستعداد و خلاق کارآمد دیزنی نبود، کارتون انیمیشنی به سرعت و زیبایی امروز نمی رسید… هنوز هم، مانند استودیوهای Bray و Sullivan بسیاری از کسانی که باعث پیشرفت استودیو شدند، ناشناس باقی می مانند و از یاد می روند. انیماتورهایی مانند Vladimir Tytla و Freddie Moore با تجدید حیات اسمهایشان در میان داوینچی و میكل آنژ قرار خواهند گرفت. به هر حال، همه اين افراد با وجود تمام هنرشان پشت تصویر عظیم والت دیزنی قرار گرفتند. اولین کمک والت دیزنی به انیمیشن، نقل مکان استودیو به هالیوود در ۱۹۲۳ بود. در اینجا والت و روی دیزنی، کمپانی برادران دیزنی را تاسیس کردند. لوس آنجلس مرکز فیلمسازی بود، ولی صنعت انیمیشن در نیویورک ریشه داشت (با استودیوهای اندکی که در تمام غرب میانه پراکنده بودند مثل دیزنی). در این جابجایی از کانزاس سیتی Hugh Harman و Rudy Ising او را همراهی می کردند که این دو اتفاقی خانه های انیمیشن Warner Bros و MGM را یافتند. این ۳ استودیو پیشروان صنعت انیمیشن شدند. تصمیم دیزنی برای نقل مکان به کالیفرنیا نقطه عطف بسیار اساسی در پیشرفت انیمیشن به عنوان یک حرفه سودآور می باشد.
دستاوردهای هنری استودیوی دیزنی از همکاری بین والت و کارکنانش ایجاد به دست آمد. مانند دیگر روسای استودیوها، توجه و تحسین عمومی به والت برای کار استودیو معطوف بود، ولی بر خلاف سایر همکاران تهیه کننده اش حداقل عهده دار بخشی از کار هنری استودیو بود. مطمئنا او یک سینماگر رویایی بود و باعث اعتبار آخرین نوآوری ها در صدا و تصویر می شد.
والت کسی بود که کارتون را از فرم “rubber hose” دوره صامت دور کرد ( این فرم انیمیشنها به خاطر بی توجهی به آناتومی بود و در حرکت اندامهای آنها شيلنگ وار به نظر می رسید) و طراحانش را در اویل دهه ۱۹۳۰ تشویق به طراحی حقیقی تر و طبیعي تر می کرد. او نیروی محرکه فیلمهای نوآوری مانند “سفيد برفي و هفت كوتوله ” در سال ۱۹۳۷، اولین فیلم انیمیشن بلند، و پینوکیو دز سال ۱۹۴۰، فیلمی با درخشش سطوح تکنیکی پیچیده که هیچگاه قدیمی نمی شوند، بود. ولی در حقيقت این هنرمندان استودیو بودند که به ایده های دیزنی تحقق می بخشیدند.
این Freddie Moore بود که با تعریف دوباره از میکی موس در فیلمهایی مانند “The Band Concert” در سال ۱۹۳۵ حرکات شخصیتها را به سمت حرکتهای حقیقی برد. فیلمهایی مانند لیدی و ترامپ در سال ۱۹۵۵ و کتاب جنگل در سال ۱۹۶۷ بدون شخصیتهای انمیشنی جلا شده اشخاصی مانند Ollie Johnston ، Frank Thomas ، Eric Larson و دیگران موفقیتی کسب نمی کرد. طراحی اهریمن شرناباگ در سکانس شب در کوهستان عریان فیلم “Fantasia” در سال ۱۹۴۰ توسط Vladimir Tytla شاید بزرگترین اثر انیمیشنی تاکنون باشد. این مردان بااستعداد و خارق العاده به اتفاق دید سرپرستشان، کاری را به انجام رساندند که Winsor McCay غیرممکن می پنداشت: هنر متعالی در تشکیلات استودیویی.
سمت دیگر این جریان این بود که بار دیگر کارهای گروه به نام رییس استودیو شناخته می شد. در مورد دیزنی نسبت دادن طمع وزری به هیات رییسه قابل استناد نیست. به نظر می رسد که والت تا حدی متوجه اهمیت هنرمندانش در موفقیتش بود. تاکنون کارمندان دیزنی برای عموم مردم ناشناس اند (می دانید که David Hand کارگردان سفیدبرفی بود؟). به نظر می رسد که ناشناس بودن کار فردی، یک عارضه جانبی تاسف آور پیشرفت استودیوهای انیمیشن است.

سه خوك كوچولوپس از نمایش Steamboat Willie ، دیزنی سلطه عظیمی در انیمیشن، با کاربرد کلام در کارتونهای آتی اش، پیدا کرد. در اوایل دهه ۱۹۳۰ به نظر می رسید انیمیشن به دو دسته تقسیم شده بود: والت دیزنی و سایر استوديوها! محبوبیت میکی ماوس شخصیت انیمیشنی را در دسته محبوبترین شخصیتهای سینمایی دنیا قرار داد (در کنار چارلی چاپلین)، و برای مدتی به نظر می رسید هر چیزی را که دیزنی لمس کند موفق خواهد بود. کمپانی های بسیاری با سرمایه گذاری در دیزنی از ورشکستگی در دوره رکود شدید نجات یافتند و دیزنی از این محبوبیت برای ابداعات بیشتر در انیمیشن استفاده کرد. او با کمپانی Technicolor برای اجرای پروسه جدید سه نوار تمام رنگی کار کرد که اولین بار در انیمیشن کوتاه دیزنی به نام Flowers and Trees در سال ۱۹۳۲ استفاده شد.
پس از موفقیت این کارتون، دیزنی قرارداد انحصاری دو ساله ای با Technicolor برای این تکنیک جدید منعقد کرد و این قرارداد برای سه سال دیگر نیز تمدید شد. دیزنی همچنین ایده انیمیشن رئال بر اساس سبک زندگی گسترش داد تا درجه ای که پیشتر بهتر از آن وجود نداشت. افزایش تاکید روی پرورش داستان و شخصیت پردازی، موفقیت نمایشی دیگری برای دیزنی به همراه داشت: Three Little Pigs در سال ۱۹۳۳، که به عنوان اولین فیلم با شخصیت های متعدد، منحصر بفرد و مجزا شناخته می شود؛ این کارتون هنوز به عنوان موفق ترین انیمیشن کوتاه شناخته می شود، و ترانه فیلم “چه کسی از گرگ گنده بد می ترسه؟” هم سرود مقابله با رکود بزرگ در آمریکا شد. در سال ۱۹۳۷ دیزنی اولین کسی بود که از فیلمبرداری چند سطحی پیشرفته در فیلم The Old Mill استفاده کرد. بیشتر کارهای دیزنی از داستانها و افسانه های اروپایی متاثر بودند و کار گرافیستهایی مانند Dore و Bosch بودند.
دیزنی رقبایی هم داشت، گرچه هیچ کدام تا دهه ۱۹۴۰ قادر به پایین کشیدن مقام استودیوی او نبودند. بزرگترین رقیب دیزنی در دوره صامت، استودیوی Pat Sullivan ، با تلاش برای صداگذاری روی Felix the Cat با زوال روبرو شد. بدون ستاره رقیب، میکی ماوس در اوایل دهه ۱۹۳۰ یکه تاز بود.
ابتدا، میکی به وسیله دوست و همکار قدیمی دیزنی، Ub Iwerks ، طراحی شد که ازنظر فنی در ساخت کارتون بسيار مبتكر بود و روزانه ۶۰۰ طرح برای دیزنی می کشید. دیزنی مسوول ایده فیلم و Iwerks مسوول زندگی بخشیدن به آنها بود. به هر حال Iwerks در سال ۱۹۳۰ دیزنی را ترک کرد و کمپانی خود را که از طرف مالک کمپانیCelebrity حمایت مالی می شد، راه اندازی کرد. پس از رفتن او، دیزنی عاقبت چند انیماتور متفاوت برای جایگزینی Iwerks یافت.
در دهه ۱۹۳۰ Iwerks چند سری کارتونی ساخت: Flip the Frog ، Willie Whopper برای مترو گلدن مایر و ComiColor Cartoons برای کمپانی Celebrity Pictures پت پاورز. هیچ کدام این کارتونها موفقیت کارتونهای دیزنی یا Fleischer را کسب نکردند و در سال ۱۹۳۶ استودیوی Iwerks سرمایه زیادی از دست داد و پس از قطع کمک مالی Pat Powers ، تعطیل شد.
تاثیر Fleischer:
یکی از مهمترین رقبای دیزنی Max Fleischer ، رییس استودیوی Fleischer بود که برای کمپانی Paramount انیمیشن تولید می کرد. استودیوی Fleischer یک کار خانوادگی بود که به وسیله Max Fleischer و برادر جوانترش Dave Fleischer ، که بر تولید کارتون نظارت می کرد، راه اندازی شد. Fleischerها نوآوری و آفرینندگی را که در دوره صامت گسترش یافته بود ادامه دادند و کارتونهای موفق Betty Boop و سری های Popeye the Sailor كه در ايران بنام ملوان زبل معروف است را ساختند. محبوبیت Popeye گاهاً با میکی رقابت می کرد. در اویل دهه ۱۹۳۰ قوانین سخت گیرانه سانسور بر کارتون اعمال شد و Fleischer مجبور به حذف بعضی قسمتهای کارتونهای Betty Boop شد و این امر محبوبیت کارتون را کاهش داد. Fleischer در اواسط و اواخر دهه ۱۹۳۰ چند کارتون کلاسیک رنگی تولید کرد که سعی در رقابت با استفاده دیزنی از رنگ داشت، ولی این کارتونها موفق نبودند. با وجود همه اینها سری Popeye هنوز هم قدرتمند است.

Warner Bros و MGM:
در خلال سال ۱۹۳۰ انیماتورهای سابق دیزنی Hugh Harman و Rudolf Ising شروع به ساخت سری کارتونهای Looney Tunes با نمایش شخصیت Bosko کردند که توسط Warner Bros پخش می شد. دومین سری کارتونهای Harman-Ising به نام Merrie Melodies در سال ۱۹۳۱ دنبال شد. هر دو سری به شدت تحت تاثیر فیلمهای ابتدایی دیزنی ساخته شدند. با وجود محبوبیت Bosko ، نتوانست با موفقیت استودیوهای دیزنی و Fleischer رقابت كند.
مردان پشت پرده Warner Bros ، سازنده کارهای عظیمی مثل “Looney Tunes” و “Merrie Melodies” تلاش کردند تا بخشی از توجه عمومی را به دست آورند ولي موفقيت زيادي كسب نكردند. شاید این به خاطر اسامی غیرمعمول و مشخص آنها بود مثل Friz Freleng ، Tex Avery و Chuck Jones . ولی این ادعا کوچک کردن کار آنهاست. براي يكبار هم شده ، در عصر طلایی انیمیشن نام هنرمندان درخششی بیش از نام تهیه کننده داشت.

سری کارتونهای “Looney Tunes” در سال ۱۹۳۰ آغاز شد یعنی وقتی یاران قدیمی دیزنی Hugh Harman و Rudy Ising با Leon Schlesinger برای تولید کارتون تشکیل یک تیم دادند که توزیع آن به عهده Warner Bros بود. سه سال بعد Harman و Ising به MGM رفتند و Schlesinger و هنرمندانش کار خود را ادامه دادند. برخلاف سایر روسای استودیوها که مشتاق توجه عمومی بودند، Schlesinger و جانشین وی Eddie Selzer فقط نگران پول بودند. او ملاقات با خبرنگاران را به کارگردانها و انیماتورهایش واگذار کرده بود و به آنها آزادی کامل هنری را داده بود… البته تا جاییکه کمتر از بودجه استودیو باشد.
هنرمندان Warner سعی کردند از این خلاقیت آزاد خود برای بردن رسانه به مسیر جدید استفاده کنند. Tex Avery و Bob Clampett سنت دیزنی را که استفاده از کمدی های اسلپ استک بسیار اغراق آمیز بود و سایر استودیوها هم از آن تقلید کرده و فیلمهایشان را با آن پر می کردند، شكستند. در فیلم “Porky’s Duck Hunt” كه اولین نمایش دافی داک در سال ۱۹۳۷ساخته Avery بود و همچنين “Porky in Wackyland” ساخته Clampett در سال ۱۹۳۸، شخصیتها در ابتدا مطابق دیزنی طبیعی بودند، ولی دائما با معقول بودن و قوانین فیزیکی اثر کمدی می جنگیدند. سایر هنرمندان Warner به سرعت این سبک را انتخاب کردند، و متعاقب آن بقیه استودیوها حتی دیزنی، این متد را پذیرفتند. نهایتا ثابت شد اسلپ استک مناسب ژانر انیمیشن تئاتری است.
پس از جدال مالی، در سال ۱۹۳۳ Harman-Ising از Schlesinger تفکیک شد و Bosko را نیز با خود بردند و شروع به ساخت کارتونهای Happy Harmonies برای MGM (پس از قراردادی که این استودیو با Ub Iwerks بست) کرد. انیمیشنهای کوتاه Happy Harmonies همچنین با کارهای دیزنی حالت رقابتی داشت، به خصوص با کارتونهای Silly Symphonies دیزنی، و آنها هم با تکنی کالر ساخته شدند.
Schlesinger در Warner Bros با استخدام انیماتور هارمن-ایسینگ، Friz Freleng ، و تعدادی دیگر تولید کارتونهای خود را آغاز کرد. Schlesinger از سال ۱۹۳۴ شروع به ساخت سری Merrie Melodies رنگی کرد. در سال ۱۹۳۵ Schlesinger کارگردان انیمیشن دیگری را به کار گرفت که باعث احیای استودیو شد: Tex Avery . او شیوه انیماتوری جدیدی به استودیو آورد که منجر به توسعه استوديوي برادران وارنر شد. با تاثیر Avery روی استودیو ستاره های انیمیشنی محبوبی مانند Porky Pig ، Daffy Duck ، Bugs Bunny و بسیاری دیگر خلق شدند. Porky Pig زیر سایه Avery اولین شخصیت با قابلیت ستاره شدن وارنر شد.
Lantz و سایرین:
به این استودیوها می توان استودیوهای کارتون دیگری را گه در دهه ۱۹۳۰ رونق گرفتند را اضافه کرد. از جمله Walter Lantz که به جای Charles Mintz سازنده کارتونهای استودیوی یونیورسال در سال ۱۹۲۹ شده بود. شخصیت اصلی Lantz در این زمان Oswald the Lucky Rabbit بود که اولین کارتونهای آن را والت دیزنی و Charles Mintz ساخته بودند. در ۱۹۳۵ Lantz استودیوی خود را مستقل از استودیوی یونیورسال راه انداخت و استودیوی یونیورسال تنها توزیع کننده کارهایش شد.
در ضمن، Mintz هنوز مسول تولید کارتونهای خودش Krazy Kat و سری جدیدی با معرفی پسری به نام Scrappy ، ساخته Dick Huemer در سال ۱۹۳۱ بود. Scrappy شانس بزرگ و موفق ترین کارتون Mintz بود، ولی استودیوی او پس از اخراج Dick Huemer در سال ۱۹۳۳ آسیب جبران ناپذیری دید.
Paul Terry پس از شکست سری Aesop’s Film Fables به استودیوی Van Beuren در سال ۱۹۲۹ استودیوی جدیدی به نام Terrytoons را تاسیس کرد. که هیچ کدام این استودیوها قدرت رقابت با سایر استودیوها به خصوص دیزنی را نداشتند.
آخرین دیدگاهها